دُرج

وب نوشت سعید فانیان

دُرج

وب نوشت سعید فانیان

تدوام ریخت و ریزها در سمینار های تکراری

سال هاست که برگزاری سمینار، کنفرانس ،همایش ،نشست و ... در فرهنگ اداری کشور به عنوان  عملکردی شاخص در یک سازمان برای ارائه گزارش سالانه محسوب ومنعکس می شود خواه این سمینار دستآوردی داشته باشد خواه نداشته باشد خواه موثر و مفید و کارآمد بوده یا بی اثر و تکراری باشد اصولا  نسخه نهایی گزارشی که در پایان سمینار ها و کنفرانس ها تهیه و ارائه می شود با نود درصد مشابهت به این شرح است  : 1-سمینار  این بار به مراتب از سمینار گذشته پر بار تر و سازنده تر بود ۲ - با توجه به شعار محوری این روزها سعی شده بود که سمت و سوی سمینار در همین جهت باشد ۳-کیفیت سطح افراد شرکت کننده و مقالات وسخنرانی ها نسبت به گذشته بسیار ارتقاء یافته بود ۴ - سعی شده بود از ریخت و ریزهای معمول جلوگیری شود لذا به نحو چشمگیری نسبت به گذشته صرفه جویی شد ۵ -طبق پیش بینی تمام مقالات و سخنرانی ها کاربردی تهیه  و اجرا شد  ۶- معمولا در مصاحبه و ارائه گزارش برگزاری از سوی مسولان ذیربط برنامه ها همه موفق وکاربردی بوده و با ابرازخوشحالی مثبت و روبه جلو ارزیابی میشود بنحوی که در سالهای گذشته منصفانه حتی یک مورد از این برگزاری ها  از سوی دستگاه های برگزار کننده ضعیف ،تکراری یا غیر کارآمد ارزیابی نشده است رسانه ها نیزبرای دوری از دردسرهای بعدی کمابیش از این نوع نگاه  و کنجکاوی زیاد پرهیز داشته اند .

این برنامه ها و ارزیابی های تکراری بیشتر در مورد کنفرانس های سالانه و نشست های ادواری صورت میگیرد و برای تداوم برنامه ها همیشه دلایل و براهین و نشانه هایی از بهترشدن و مثبت بودن ارائه  می شود .

بدون اینکه قصد کوبیدن و تخریب کلی سمینارها در بین باشد باید عرض کنم در اکثر این نشست ها و در زمان برگزاری  به راحتی تعداد قابل توجهی از افرادبی ارتباط با برنامه و بی اطلاع ازموضوع در محل همایش و برگزاری مشاهده می شوند . در برگزاری برخی از این سمینارها چنان رفتار تکراری و از سر رفع مسولیت یا برای گزارش دهی و ثبت در فهرست فعالیت ها مشهود است که در یک نگاه کلی تعداد قابل توجهی افراد غیر مربوط اعم از اینکه در  بخش دیگری ازسازمان  برگزار کننده قرار داشته باشند مثلا ترابری و خدمات یا حوزه های بی ارتباط در خارج ازآن سازمان دیده می شوند حتی در برخی از کنفرانس ها و سمینارهای مهمی که بصورت زنده یا ضبط شده از سیما پخش می شود حضور مسولینی کاملا بی ارتباط با موضوع در ردیف هاه اول و دوم سالن کنفرانس مشهود است که اگر خبرنگاری از آنها موضوع یا دلیل برگزاری راسوال کند قطعا اطلاعی ندارند، آنچه مسلم است این است که جز در مواردی خاص و معدود به ویژه در موضوعات تخصصی و جدید ،رویه معمول برگزاری خیلی از کنفرانس ها و سمینارها رویه ای مطلوب سازنده و موثر نیست و بیشتر ازروی عادات سنواتی و بر اساس پیش بینی های سالانه سازمان  و موسسه برگزار کننده صورت میگیرد .

قطعا توجه بیشتر برنامه ریزان و مدیران در سطح کشور می تواند از این روند تکراری و هزینه بر جلوگیری کند ضمن اینکه لازم است در تخصیص بودجه نیز سخت گیری بیشتری بشود و رسانه ها به ویژه صدا وسیما در نقل و گزارش اخبار سمینارها وکنفرانس ها امساک بیشر و گزینشگری دقیق تری داشته باشند

_چاپ شده درروزنامه تهران امروز 3شهریور1390 _و انتشار یافته درسایت آینده نیوز هفته اول شهریور سال 1390


در باره شخصیت عمو( ۹)

پس از اینکه تعدادی از داستان های عمو را نقل کردم عده ای از دوستان توصیه کردند قدری راجع به شخصیت و ویژگی های فردی عمو نیز توضیح داده شود برخی نیر داستان های او را زاییده تخیل نویسنده دانستند و به وجود عمو شک کردند لذا لازم شد در مورد عمو بیشتر بگوییم تا هم شبهه ها رفع شوند و هم داستانها ملموس تر شوند .

عمو در سال ۱۳۱۳ در یزد متولد شد سال ۱۳۲۰ به مدرسه رفت و چهار کلاس موجود  در مدرسه محلشان در آن زمان را گذراند . عمو در حد توان  همواره اهل مطالعه و بحث وگفتگو بوده است ، فرزندانش تا کلاس دوازده دبیرستان برای نوشتن انشا ء از او کمک میگرفتند ،او با لهجه غلیظ یزدی و به آرامی صحبت میکند ،قدی بلند و صورتی کشیده دارد و به قول یکی از دوستان اگر شحصیتی سیاسی بود قیافه اش بسیار مناسب  کشیدن کاریکاتور می شد ،عمو به سربازی یا به اصطلاح آنروزگار" اجباری "نرفته و از آن فرار کرده است او می گوید :در آن زمان از هر پنج نفر سه نفرشان به اجباری نمیرفتند یا با وساطت کدخدا و دیگران پولی به  ژاندارم و امنیه میدادند و یا فرارمیکردند اکثر آنهایی که میرفتند کسانی بودند که کدخدا یا بزرگ محل نشانیشان را به امنیه ها (ژاندارم ها ) میدادند و امنیه ها به زور می بردنشان  ،عمو از  50 سال پیش رادیو بی بی سی گوش می دهد  و با اینکه انگلیسی ها را پدر سوخته و مرموز می داند سبک خبری آنها را می پسندد و میگوید انسان نباید تک بعدی باشد باید علاوه بر منابع داخلی از منابع در دسترس دیگر هم استفاده کرد  ،  او می گوید همانطور که ما همیشه راست نمیگوییم آنها نیز همیشه دروغ نمیگویند. عمو تا به حال سه بار سیگار را ترک کرده باز هم در فکر ترک سیگار است او ضمن اینکه میداند سیگار چیز بدی است ولی تاکید دارد که عمر دست خداست او می گوید تا به حال از پدر و برادر بزرگترش بیشتر عمر کرده بقیه اش  هم هر چه خدا بخواهد همان میشود  .عمو به بیشتر شهر های کشور سفر کرده همچنین برای زیارت به مکه و سوریه نیز رفته است، عمو بطور ثابت طرفدار هیچ شخصیت سیاسی نیست و معتقد است باید سخن و عمل سیاسیون را شنید و دید و بعد در موردشان قضاوت کرد .کار اصلی عمو استاد کاری فرش و قالی فروشی است و در کنار آن مقداری کشاورزی هم دارد او معتقد است که کشور در بهترین وضعیت صنعتی شدن  هم لازم است در حد رفع نیازهای اصلی کشاورزی داشته باشد تا  هیچگاه  نیازمند و وابسته  به دیگران نشود.

داستان های عمو (۸)عمو ودوست با کرامت

  عمو در سال های میانی دهه سی با دوست درس خوانده و معلم خود در یزد آقا سید محمد که آنزمان میانسال بود در سفر به اصفهان همراه میشود  .در آن زمان به دلیل خرابی راه ها و کندی وسایل نقلیه و شب خوابی راننده ها طی این راه  بیش از یک روز به طول می انجامید، بویژه اگر ماشین عصر براه  میافتاد ،خلاصه پس از چند ساعت طی مسیر و رسیدن به شب در روستایی اتراق میکنند و بنا بر رویه معمول آنزمان  انهایی که قوم و خویشی نداشتند سراغ خانه کدخدا را میگیرند رسیدن میهمانان بویژه سید ، دوست  با ابهت و خوش کلام عمو باعث روی آوردن تعدادی از روستاییان به منزل کدخدا میشود و در آن میان مش رحیم نامی که در همانروزها دزد به منزلش زده بود در منزل کدخدا ، با دیدن آقا سید محمد با لباده و عصا و ریش جو و گندمی ، نظرش  جلب می شود و از دیدخود او را با کرامت می بیند و درخواست  کمک از سید برای حل مشکل و یافتن دزد  و گوشواره  همسر و پول به سرقت رفته اش را با کدخدا  مطرح میکند ،هرچه  آقا سید محمد بر نداشتن کرامت و سرشته دزدیافتن اصرار میکند به گوش مش رحیم نمی رود . عمو  از آقا سید محمد میخواهد حداقل دعایی ، کاری ، به هرطریق که میتواند  بنده خدای مالباخته را آرام کند. بالاخره آقا سید محمد به فکر چاره افتاد و به مش رحیم گفت افراد نزدیک و اطرافیان را صدا کن و بیاور اینجا ،از  کدخدا هم پرسید آیا در منزل گاو دارید ؟که پاسخش مثبت بود از کدخدا چند چیز درخواست کرد و گفت باید به تنهایی در کنار گاو وردی را بخوانم چند لخظه کنار گاو رفت و برگشت و از مش رحیم خواست افراد  مورد نظربیرون طویله بایستند و یکی یکی به طویله نیمه تاریک وارد شوند ،دستی بر شانه وپای گاو یکشند وخارج شوند ، برای اینکه با وردی که خوانده شده  است گاو با عکس العمل خود نسبت به دزد او را پیدا خواهد کرد. با مدیریت کدخدا ، اطرافیان مش رحیم هرکدام میروند دستی بر گاو می کشند و می آیند نزد آقاسید محمد  و او  از آنها می خواهد که کف دست خود را برای خواندن ورد باز نگه دارند نگاهی میکند و چیزی را زمزمه میکند و مرخصشان می کندتا اینکه آهسته به یکی از آنها میگوید بدون سرو صدا و آبرو ریزی پول وگوشواره را سرجایش برگردان ، سپس به مش رحیم میگوید اگر تا فردا صبخ قبل از رفتن ما اموال دزدی پیدا نشد ،بیا تا پیدایشان کنم ،صبح اول وقت مش رحیم مژده پیدا شدن گوشواره و پول سرقتی را میدهد وآقا سید محمد و عمو  با احترام و بدرقه مش رحیم ، کدخدا و چندتن از همسایگان با سوار شدن بر ماشین  روستا را ترک میکنند و خوشحال و راضی به ادامه سفر می پردازند. در حین حرکت عمو راز پیدا شدن اموال مسروقه را می پرسد و آقا سید محمد می گوید موقعی که به طویله کنار گاو رفتم بدون اینکه کسی متوجه شود روغن ملایم همراه با دوده ، بر  بدن گاو مالیدم و در باز بینی  دست افراد متوجه شدم یکی از آنها از ترس اینکه ورد موثر شود و لو برود بر گاو دست نکشیده  و همین باعث لو رفتنش و مشخص شدن سارق میشود.